دومین کتابی که در تیر ماه خواندم، کتاب در ستایش دوجرخه نوشته مارک اوژه، انسان شناس فرانسوی است. اولین چیزی که در این کتاب توجهم را جلب کرد عنوانش بود که ناخودآگاه مرا به یاد شهرم یزد انداخت چرا که یزد به شهر دوچرخه معروف است.

برای من که دوچرخه سواری بلد نیستم و هیچ وقت دوچرخه نداشتم، درک این که چگونه به شناخت بدن و حس استقلال فرد کمک می کند، بسیار سخت بود. 

بخشی از کتاب که در مورد دوچرخه سواری و کسب خودمختاری است:

نخستین فشارها بر رکاب همانا کسب خودمختاری جدید است، گریزی زیبا، یک آزادی ملموس، حرکتی پا پنجه پا، آنگاه که ماشینی به میل بدن پاسخ می دهد و او را به پیش می برد. در چند ثانیه افق تنگ فراخ می شود و مناظر حرکت می کنند. من جای دیگری هستم من کس دیگری هستم و با وجود این، من خودم هسام مثل هیچ وقت، من آن چیزی هستم که کشف کردم.


شناخت تدریجی خود اثراتی به جای می گذارد که هم فراموش نشدنی است و هم ناخوداگاه. جوانان تجربه نتیجه بخش از بدن خود را به دست می آورند که در قدرتمندترین سن خود هستند.