جستارهایی در باب عشق، آلن دوباتن، ترجمه گلی امامی، نشر نیلوفر،1394.


زن و مردی به طور تصادفی در هوایپمای بریتیش ایرویز با هم آشنا می شوند و ماجرای عشق و علاقه دو تن شروع می شود

اولین کتابی بود که از دوباتن به صورت کامل خواندم قبل تر از آن کتاب هنر سیر و سفر را تورق کرده بودم با این که در وبلاگی خواندم که تحلیل های 

نویسنده با تمام فرهنگ ها سازگاری ندارد اما به نظرم برخی از تحلیل هایش در رابطه با عاشق شدن و صحبت درونی آدمی با خود در بسیاری از فرهنگ ها مشترک است این گفته را از جمعی که این کتاب را خوانده بودند شنیدم. به هر حال به نظرم نگاه جالبی به عشق داشت و آدمی را به این سوال وا می دارد که عشق چیست؟ آیا عشق با از خود گذشتگی همراه است؟ آیا عشق آرمانی که برای همیشه باقی بماند، وجود دارد. 

به نظرم کتاب جمله های زیبایی داشت که برای ثبت آن ها در ادامه ذکر می کنم.

ما در زندگی عاشقانه مان بیش از هر چیز به دست تقدیر نیازمندیم. اگر آرزو کنیم یا باور داشته باشیم (برخلاف تمام قوانین عصر روشنگری) که روزی دست تقدیر ما را در برابر مرد یا زنی قرار می دهد که خوابش را می دیده ایم، آیا مرتکب گناه شده ایم؟

فکر می کنم تا در بستر احتضار نیفتیم، برایمان دشوار است اعلام کنیم که کسی عشق زندگی مان بوده است.

وقتی عاشق می شویم، تصادف های طبیعی زندگی را، پشت حجابی از هدفمندی پنهان می کنیم، هر چند اگر منصفانه قضاوت کنیم، ملاقات با ناجی مان کاملا تصادفی و ناگزیر غیرممکن است، اما باز اصرار می ورزیم که این رخداد از ازل در طوماری ثبت شده بوده و اینک در زیر گنبد مینایی به آهستگی از هم باز می شود.

اغوای با اعتماد به نفس کسانی که کمتر به آن ها جذب شده ایم برایمان آسان تر است و این یکی از طنزهای تلخ عشق است.

آدم می تونه با حرف زدن مشکل به وجود بیاره، و همان گونه که مشکلات می توانند از حرف ها ناشی شوند، چیزهای خوب نیز می توانند به وسیله آن ها از بین بروند.

انسان می تواند در تنهایی همه چیز را به دست آورد الا شخصیت.

بودن عشق قابلیت دارا بودن هویت را از دست می دهیم، در عشق تاییدی مداوم از خود ما وجود دارد.

هر کسی ما را به حس دیگری از خودمان نبدیل می کند، چون ما کمی تبدیل به چیزی می شویم که آن ها فکر می کنند هستیم، یک فرد پوچ گرا وجه پوچ گرای مرا بیرون می کشد و آدمی جدی جنبه جدی مرا بیدار می کند.

به قول امانوئل کانت، تفاوت میان عمل اخلاقی و غیر اخلاقی در این است که اولی از روی وظیفه و بدون در نظر گرفتن رنج یا لذت ناشی از آن انجام می گیرد.